skip to Main Content

رؤیای وصال…

—-《رویای وصل》—-

شجاعی ۴
کاش در خواب می دیدم شبی روی ترا

تا بگریانم به حالم چشم جادوی ترا

****
کلبه عشقی بنا می کردم از زلفان تو

سایه بانش می نمودم طاق ابروی ترا

****
آب و جارو می نمودم کلبه را با اشک چشم

می نمودم غرق گل اندام دلجوی ترا

****
می نهادی سر به روی سینه بی تاب من

می نهادم بر دلم انبوه گیسوی ترا

****
دلخوشم هرشب بخواب من بیایی تا به صبح

تا مشامم پر کند هر وقت شب بوی ترا

****
وصل تو در عالم بیدارم حاصل نشد

آرزویم شد تو و ره بردن کوی ترا

****
تا به کی بینم ترا در عالم خواب و خیال

تا به کی از سر برون سازم هیاهوی ترا

****
جلوه ای کن ای نگار خفته در رویای من

تا ببینم روز روشن عاقبت روی ترا

****
— صلاح الدین شجاعی –-

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top