skip to Main Content

قیامت…

قیامت . . .

بارکار ۱

قیامت چون که برپا شد چـه سـرها گفتـه ها دارد/
چـه ســردرها نهـان از رهگــذرهـا گفته ها دارد

عیانهــا از نهــان گوید، نهــان ها از عیــان گویـد/
چـه نزدیکــان دور از دور و بـــرها گفته ها دارد

قلم از حرف بی جوهـر، شـعور از شـعر بی باور/
یقین از شــک و تردیـد از “اگـر”ها گفته ها دارد

زمیـن از زور شــوهرها، زمان از قهـر همسـرها/
چــه مادرها کـــه پنهــان از پدرهـا گفته ها دارد

طبیب از زخم بی خنجـر، مریض از درد بی بســتر/
جهان از درد و درد از کور و کـرها گفتــه ها دارد

ســوار از لنگ و لنگ از پا، امان از راه بی همـراه/
مســـافر از ره و راه از ســفرهـا گفتــه ها دارد

خمار از می، نگار از یار، حصار از خار و خار از گل/
گل از زنبـور و زنبــور از شــکرهـا گفته ها دارد

وزیر از درد سـر نالد و سـر بر تــاج ســر کوبــد/
سر از افکــار شــوم اندیش خــرها گفته ها دارد

کشــاورز از گل و تیشــه، سر از اعدام اندیشــه/
درخت و ریشــه ها هــم از تبـــرها گفته ها دارد

چــه ناظرها کـه در آن(۱) از خبـرها پـرده بردارد/
چــه منظــرها که پنهـان از نظـرها گفتـه ها دارد

پی نوشت:
۱- در لحظه

محمدعبدالله بارکار ( مَنظر )
www.barkar.ir
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top