skip to Main Content

برزخ…

“برزخ”

چمن پیرا ۱

جهان به نقطه ی پایان رسیده است
ومردگان
مبهوت و عور بر آمده از گورهای تنگ
در انتظار فاجعه اند
خورشید
تا اوج سیطره اش شعله میکشد
و سکوتی مرگبارتر از برزخ
جهان را تیره می کند
انعکاس چندش آور صور
-چون ضجه های باد-
از فراسوی فاصله ها شنیده می شود
و پژواک مبهم فریادهای تو
که در گور نمناکت می پیچد…
مردگان با حدقه های خالی
درتوهم مردد خود عطسه می زنند
ارواح
این اشباح فسرده ومفلوک
با جیغ و تیغه ها ی آتش در ستیزند
و افسوس…
دیگر هیچ خاطره ای بر جا نمانده است
وهیچ منجیی ازذهن وهمناکت
عبور نخواهد کرد…..

ناصر چمن پیرا

جناح ۹۳/۰۱/۲۳

3 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top