skip to Main Content

این خاک چه خاکیست …

این خاک چه خاکیست

 

علیزاده ۱

این خاک چه خاکیست که مردانش اسیرند.

خُردان بزرگند و بزرگانش حقیرند.

این قشر چه قشریست که دَمسازِ کسی نیست.

این دسته چرا این همه از عقل فقیرند.

یک شهر پر از عَربده بود و نشنیدند.

آنوقت به خندیدنِ ما خُرده بگیرند!!!!

می ترسم از این زوزه ی بی وقتِ شغالان.

در بیشه اگر شیر نباشد همه شیرند.

ای مرد سفر بار مینداز در این کوی!

کاین خلق به دِلسنگی وبی رحمی اَمیرند.

ای قافله سالار مَپُر س از رهِ مقصد!

کاین ره بَلدان نیز به شیادی شَهیرند.

از همدلی و صحبت داروغه بپر هیز.

کاین طایفه دزدند و پیِ دزد اَجیرند.

دل گرم مباشید ! که این دادستانان.

با نیشِ قلم گردنه گیرانی دلیرند.

ای دوست در این معرکه جای من وما نیست!

این قومِ دَغل باز صداقت نپذیرند.

آن فرقه که از عاطفه ها بهره نبر دند.

بهتر که سرِ خود بگذارند و بمیرند.

 

سید محمد علیزاده «راهی »

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top