skip to Main Content

فاصله…

فاصله…

علیزاده ۲

رفتن از پیش تو هرگز کار آسانی نبود .

حاصل رفتن برایم جز پریشانی نبود .

چشم از دیدار بستم تا فراموشت کنم .

فاصله امّا برایم خطِ پایانی نبود .

زخمهای تازه ام راتا علا جی یابَمَش،

دربه درگشتم ولیکن هیچ درمانی نبود .

کاشکی چون قیسِ عامر دل به صحرا می زدم ،

حیف شد اینجا دم دستم بیابانی نبود .

می کشد عشقم که با خود پا به پا می بردمت .

سهم من از زندگی گر نابسامانی نبود .

رفته ام امّا خیالم در هوایت مانده است،

رفتنم تسکینی بر این درد پنهانی نبود .

دل به دل ره داردو دیشب دلم سرگشته بود .

آن دل دریا یی ات دیروز طوفانی نبود !؟؟

یک غزل تقدیم چشمان تو کردم خیس شد .

آسمان شهر چشمت دوش بارانی نبود! ؟؟

روز میلادت رسید ودست وبال من تُهی .

بخشش از تو در بساطم غیر از جانی نبود .

دستم ار خالیست جان کادوی میلادت کنم !

تا نگویی بی وفا هم اهل احسانی نبود .

سر به دامانت گذارد «راهی »در این خواب ناز .

صبح چون بیدار شد، افسوس دامانی نبود .

سید محمد علیزاده «راهی »

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top