skip to Main Content

پارسیان در سالیانی بس دور / قسمت اول

پارسیان در سالیانی بس دور قسمت اول

IMG17190496

( هر آنچه در این مقال از نظر خوانندگان ، رانندگان ، دارندگان و ….. خلاصه هر آدم بیکاری که در این بلبشو تحریم و مذاکرات و گرونی مرغ و امثالهم وقت اضافی آورده ، می گذرد و شمایی که این چرندیات را به گوش جان نیوش می کنید بدانید این بخشی از تاریخ گذشته می تواند باشد ( شاید هم نباشد) و به امروز ربطی ندارد . و اگر عزیزی به خودش گرفت ، گرفته و کاری از دست بنده و دیگر مورخین بنام این خاک پر گهر ساخته نیست . )

 

اشاره : خرد ورزان عزیز پارسیان به خاطر دارند که سالیانی بس دور ( حول و حوش شصت میلیون سال پیش ) کاغذ خبری در پارسیان منتشر می گردید با نام ” نسل آریا ” . این کاغذ خبر حاصل کار گروهی دانشجوی جوان به سر کردگی شروری حیاتی نام بود ،که چون کله هایشان بوی قرمه سبزی ( شاید هم گیویده ) میداد . به همین دلیل به پرو پاچه مدیران ( آن زمان ) شهرستان پیچیدند و چون مدیران (آن زمان) آدمهای بی جنبه ای بودند از ایشان به قاضی القضات شکایت بردند که ای وای به داد برسید عده ای قصد براندازی نظام دارند !!!!!! چه نشسته اید !!!! و قاضی القضات ( آن زمان) هم چون آدم زود رنجی بود و تحمل هیچ بی عدالتی و براندازی خلاصه …. هیچی نداشت دستور توقیف عناصر پلید آن کاغذ خبر را صادر کرد . که الحق دست مریزاد دارد . جمیل المورخین در کتاب تاریخ خود با نام الجاوبندی من العهد بوق الی …. که از جمله تواریخ مستند و مستدل این خطه از کره خاکی است ( حتی برخی از اساتید فن تاریخ در مورد صحت گفته هایش به جون بچه شون قسم خوردن )در این مورد می فرماید: عدد من الشباب الشهر افتحو الجریده الماهیانه و انتشرو حتی عطلوهم القاضی بسبب الجستاخی به الروساء الادارات . همون جور که دوستان ملاحظه می فرمایید جمیل المورخین با بابای خودشم شوخی نداشته و رسما حرکت آن دانشجویان را گستاخی به روسای ادارات ( آن زمان ) عنوان کرده . مرشد المورخین در کتاب خود با نام سر کاری التواریخ موضوع را این گونه شرح می دهد (خوانندگان عزیز دقت داشته باشند که در مورد صحت و سقم نوشته های سر کاری التواریخ هنوز بین علما اختلاف وجود دارد) : تعدادی طلبه جوان بودندی جویای نام ، که اسب طالع سوار و نعل نکوبیده به تاخت همی رفتندی و اسرار نهان به خلق گفتندی و ما حصلش توقیف شدن کاغذ خبر ناچیزشان بودندی که الحق حقشان همین بودندی و دندشان نرم . ایشان حیلتی در آستین نداشتندی و و هر چه گفتندی صداقتی بودندی که روسای ( آن زمان ) ادارات تاب نیاوردندی و طومار ایشان بپیچیدندی و …. و برای دیگران درس عبرت شدندی و البته آن زمان اداره ارشاد در شهر نبودندی و این مزید خسارت که کسی نبودندی حمایتی از ایشان بعمل نیاوردندی و….

گمانم مرشد المورخین اینقدر کامل و جامع موضوع را عنوان کرده اند که نیاز به هیچ توضیحی نمی ماند . خلاصه کلام از آن تاریخ شصت میلیون سال می گذرد و امروز اینجانب ( بکریک سبز )باز گشته ام و انشالله قرار است در صفحه طنز بادگیر مشکلات تاریخی ( مربوط به آن زمان ) را برای شما به استناد تواریخ مورد توافق بازگو نمایم . پایان قسمت اول

امضاء بکریک سبز

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top