skip to Main Content

حادثه…

حادثه دیگر از حادثه تا حادثه ها فاصله نیست و دگر از بدی حادثه ها هم گله نیست غرقه در موج فنا هستم و بی شوق نجات بعد ازین مرحله در عشق دگر مرحله نیست و به پاداش غمی کهنه…

هنوزم زمستونِ چشمای تو

هنوزم زمستونِ چشمای تو هنوزم زمستونِ چشمای تو واسه م بوی گل میده ، بوی بهار بیا خنده کن ، آسمونو ببین بیا ابری شو رو تنِ من ببار چقد با تو پلکام نفس میکشه همین حسّت ای کاش تکرار…

ماهی آزادم!

ماهی آزادم! ماهی آزادم! ای سر خورده از بی لیاقتی دو دست لرزانم! اقیانوس، دروغی بزرگ و عاشقانه بود در چشمهات؛ تو در تور سفید صیادان، خوشبخت نشدی. برگرد! از سرد خانه ی این بازار غمگین؛ برگرد و با بوسه…

وعده…

وعده سینه از ناوک مژگان تو خون است، بیا ! دردم ازفرقت تو رو به فزون است ،بیا ! عقل زان روز که کردست،به کوی تو گذر . سروکارش همه ساعت به جنون است،بیا ! گفت واعظ که غم از…

» ﺳﺎﺭﺍ «

  » ﺳﺎﺭﺍ « ﺑﻐﻀﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﻫﺠﺎﯼ ﺳﺎﺭﺍ ﻟﺒﺮﯾﺰﻡ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻫﺶ، ﺁﻩ ! ﺍﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﺳﺎﺭﺍ ! ﻗﺮﺁﻥ ﺯﺑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺠﯿﻞ، ﺗﻘﺪﯾﻢ ِ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺩ ﺁﯾﯿﻦ ﻣﻦ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﺁﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺭﺍ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺑﯿﺴﺘﻮﻥ…

قیامت…

قیامت . . . قیامت چون که برپا شد چـه سـرها گفتـه ها دارد/ چـه ســردرها نهـان از رهگــذرهـا گفته ها دارد عیانهــا از نهــان گوید، نهــان ها از عیــان گویـد/ چـه نزدیکــان دور از دور و بـــرها گفته ها…

یاد من باشـــد . . .

یاد من باشد . . . یـــاد مـــن باشـد و در "عشـــق" خیانت نکنــم/ "عشــق" را مضحکه ی کـسب و تجارت نکنــــم هـــر دم از صـــبح بنوشــم نفســی، تازه شوم/ یـــاد گیـــرم که به همســایه حســـادت نکنــم بـــه هوس بر…

پری…

‏» ﭘﺮﯼ ‏« توﻮ ﭼﺸﻢ ﺁﺑﯽ ﻣﺴﺘﺖ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻪ، ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩﺕ ﺷﺪ، ﯾﻪ ﺭﺳﻢ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﻝ ﻣﻮﺟﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺩﺯﺩﯼ، ﺑﺎ ﺭﻗﺺ ﺷﻮﻧﻪ ﻭ ﮔﺮﺩﻥ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺎ ﻧمی ﺧﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥ…

Back To Top